شهيد حاج «حسين خرازي» فرمانده لشكر 14 امام حسين (ع) در آبان 1362 بعد از اين عمليات پيروزمندانه در بين رزمندگان سخنراني كرد كه بعد از 27 سال اين سخنراني منتشر شد
به گزارش فارس، عمليات «والفجر 4» شاهد رشادتهاي شهيد باكري و شهيد خرازيها بود؛ شهيد حسين خرازي در آبان 1362 بعد از اين عمليات پيروزمندانه در بين رزمندگان سخنراني كرد كه بعد از 27 سال اين سخنراني منتشر ميشود.
سلام عليكم
بسم الله الرحمن الرحيم. الحمدلله رب العالمين. والصلات و السلام علي سيدنا ابي القاسم محمد(ص) و علي آله الطيبين الطاهرين المعصومين. قال الله الحكيم اعوذ بالله من الشيطان الرجيم من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه.
با درود و سلام بر امام زمان (عج)، نائب بر حقش حضرت امام و شهداي تاريخ اسلام به ويژه شهداي عمليات «والفجر2»، «والفجر3»، برادر شهيد حجت الاسلام رداني پور، برادران شهيد ديگر و به ويژه شهادت برادر عزيز، مسئول اطلاعات عمليات لشكر امام حسين (ع) سيد مصطفي حسن زاده و برادر مهدي جمشيدي و كليه معلولين و مجروحين اين جنگ تحميلي (براي شادي ارواح همگي شهدا صلوات).
بحمدلله جلسه خيلي خوبي براي بزرگداشت و ختم شهداي عزيز برپا شده و معنويت پرباري در اين جلسه مشاهده ميشود كه انگيزههاي قيام امام حسين (ع) را ما در اين جلسه و در اين شهادتها ميگوييم.
«برخي از مؤمنان، بزرگمردان و رادمرداني هستند كه به پيماني كه با خدا بسته بودند، وفا كردند و بر سر اين وفا و عهد شهيد شدند».
* هدف از خلقت در سخنراني شهيد خرازي
در نظام خلقت هيچ چيز بدون حكمت نيافريده شده و هدف از خلقت «و ما خلقت الجن و الانس، الا ليعبدوا» فقط عبادت، كمال انسانيت و رسيدن به خدا مطرح است و هر پديدهاي در نظام خلقت غايت و آخري دارد و انسان هم يكي از اين پديدههاي خلقت هست كه براي آن يك غايت و يك هدفي در نظر گرفته شده است. اگر چه براي اين اهداف، خداوند تبارك و تعالي، براي تحقق دادن آنها سزاوارتر است، ليكن به سبب بعضي از حكمتها و آزمايشها، اين را به دست خليفه روي زمين، يعني انسان نهاد؛ شهدا در اين صحنه و در اين ميدان، بهترين الگوها و بهترين علامتهاي راه و نمونههائي هستند كه اين اهداف را در جامعه پياده ميكنند و با شهادت خودشان گواه ميگيرند؛ خدا آنها را بر ما گواه ميگيرد «يتخذ منكم شهداء» و در اين صحنه آزمايش كه انسانها در نظام اسلام مطرح است، اين است كه صبر داشته باشيم و خداوند ميفرمايد «ام حسبت من تدخل الجنت» آيا شما گمان ميكنيد كه بيهوده به بهشت ميرويد در صورتي كه اين چنين نيست، اينطور نيست، بهشت عاجين و مخلوط شده با صبر «الجنت حُفَت بمكاره» بهشت خوابيده شده، نهاده شده در بين مشكلات و انساني كه ميخواهد به اين بهشت برسد، بايد صبر كند و به مقام صبر و صابري برسد، خداوند در معيت صابران است و صابران در معيت خدا هستند.
* در هر شهيدي خصيصهاي است كه ميتواند هدايتگر باشد
هدف بيشتر اين شهادتها تربيت ما انسانهاي خاكي است؛ اگر خوب دقت كنيم در اين شهادتها ميبينيم براي ما تربيتهائي است كه بايد بيشتر به آن توجه كنيم؛ در هر شهيدي يك خصيصهاي است، يك اخلاق پسنديدهاي است كه اگر ما به آن تأسي كنيم، براي هدايت ما ميتواند رهنمون و هدايتگر باشد و خداوند ما را هم از اين نعمت برخوردار كرده كه در جامعه ما شهدائي ميگيرد و ما را به اين شهدا، به مقام اخلاق اين شهدا توجه ميدهد، كه ما هم اين چنين باشيم و خداوند در اين خلقت انسانهايي را خلق ميكند، انسانهايي را انتخاب ميكند كه بيشتر دوستشان داشته باشد؛ « يحب الذين يقاتلون في سبيل صفاً كانهم بنيان مرصوص» و اين شهدا و اين برگزيدگان همگي و همه در مقام صبر و مجاهدت مشخص ميشوند.
* چه بسيار كساني كه پس از شهادت بهشتي مظلوم، تربيت شدند
بالاي هر برّي، برّي است و آن جهاد فيسبيلالله است و سپس شهادت فيسبيلالله؛ جهاد بابي است كه به ما حيات ميدهد، به ما زندگي ميدهد و ما را زنده نگه ميدارد و حيات ما در جهاد است؛ اگر ما در شهادت اين 72تن، كه در رأس آنها، سالار شهيدان تاريخ اسلام، در زمان حال، حضرت آيت الله بهشتي را ميبينيم، اينها براي ما حكمتها، تربيتها و درسهايي است، قبل از شهادت چقدر به شهيد مظلوم دكتر بهشتي تهمت ميبستند، ايشان را زير سؤال ميبردند، جملات خيلي هرزي به ايشان ميگفتند و نسبتهاي ناروا ميدادند، وليكن بعد از شهادت ايشان مردم به اخلاق، به بزرگ منشي اين مرد، به فضائل اخلاقي و مقام علمي معنوي اين شهيد مظلوم پي بردند و چه بسيار تربيت شدند و چه بسيار راه خوبي را پيش گرفتند.
پس در همه اين شهادتها، يك حكمت و يك هدفي است كه ما اگر خوب به آن توجه كنيم، خوب به آن عميق بشويم، ميبينيم كه آنها همه براي تربيت بشر، تزكيه بشر، تزكيه انسان و تربيت انسان بوجود آمده و خدا اين كار را انجام ميدهد و خدا انتخاب ميكند، باذن الله.
* «شهيد» اوج رهائي از وابستگيهاست
قرآن كريم ميفرمايد «ولا تحسبنّ الذين قتلوا فيسبيلالله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون» مپنداريد كساني كه در راه ما جهاد كردند و شهيد شدند، مردهاند، اينها حيات دارند، با شهادت خودشان به ما حيات ميدهند. ميبينيم كه اينطور هم هست، ميبينيم كه در جامعه اسلامي كه ارزشهاي انساني و اسلامي براي ما اهميت دارد و براي ما معيار است، اين است كه اين انسانها آن طور كه خدا آنها را برميگزيند، براي ما هم الگو باشد.
درباره شهيد صحبت زياد هست، بزرگان ما، قرآن كريم، احاديث زياد هست در فضيلت مجاهدان و شهدا، حتي در مقام شهيد هست كه در روز قيامت پيامبران هم برپا ميشوند و ميايستند به احترام شهدا و شهدا بدون جواب و سؤال ميآيند؛ از جلوي همگي رد ميشوند؛ اولين گروهي هستند كه به بهشت خداوندي ميرسند و در آنجا مقيم ميشوند. اينها همگي در اثر پاسداري و جا پاي انبياء گذاشتن و در خط انبياء حركت كردن و خود را منطبق با قوانين و معيارهايي كه آنها براي جامعه ما عرضه داشتند، ميباشد.
فقط اين فضيلت براي آنها است و شهدا چون كه حق را تشخيص ميدهند و براي اقامه حق خود را به كشتن ميدهند، اينها شهيدند و به آنها شهيد ميگويند و شهدا الگوهاي انسانيت و انسانهاي وارستهاي هستند كه خودشان را از وابستگيها رهانيدهاند و كلمه زيبا براي اين شهدا گفته شده كه شهيد اوج رهائي از وابستگيها است.
* شهيد حسن زاده خودش را متخلق به اخلاق الهي كرده بود
ما ميبينيم آقاي شهيد سيدمصطفي حسن زاده يكي از اين افرادي هستند كه در اين جرگه قرار گرفتهاند و ما بايد به اين شهيد عزيز، اين شهيد بزرگوار تأسي بكنيم و ببينيم ايشان چرا شهيد شد؛ ايشان چه كرده بود كه به اين مقام رسيد؟
من موقعي كه آقاي حسنزاده شهيد شد، به چند تا از برادران خوبمان كه از نزديكان هم هستيم، گفتم كه خوب فكر كنيد، بررسي كنيد كه چرا آقاي حسنزاده شهيد شد و چرا خدا ايشان را انتخاب كرد و آن قدري كه ميتوانيم جواب بدهيم همين كه اين انسان والا خودش را متخلق به اخلاق الهي كرده بود، متصل به صفات الهي كرده بود، خودش را آماده كرده بود، يك انسان صابر و مجاهدي شد كه خدا ديد لياقت شايستگي و انتخاب آن در اين جامعه فعلي و در ميان اين برادران اطلاعات عمليات، كه شبانه روز در اين كوهها راه ميروند و سنگهاي سخت را زير پاي خودشان نرم كردند و دشمن را شناسائي كردند، آن را گواه ميگيرد و خوب ميتوانند برادران اطلاعات عمليات بفهمند كه اين برادر شهيد و عزيز چه خصلتهاي اخلاقي خوبي داشت.
*شهيد حسنزاده به تنهايي يك لشكر بود
شهيد حسن زاده يكي از افراد فداكار، شجاع و مدير ما بود كه شهيد شد؛ او به تنهائي يك لشكر بود و ما شايد نسبت به اين برادر ظلم كرده باشيم و در محضر شما برادران عزيز، خداوند تبارك و تعالي و اين شهيد ارجمند كه الان حاضر و ناظر بر اعمال و رفتار ما هست، باذن الله طلب بخشش و آمرزش ميكنيم و از آن ميخواهيم كه براي ما شفاعت بكند.
از بزرگ مردي و ايثارگري اين برادر همين قدر بس كه به تنهائي آمد در اين منطقهاي، كه عرض منطقهاي كه بايد شناسائي ميكرد، بيش از 60 كيلومتر بود و ما از دشمن هيچ شناسائي نداشتيم، ايشان قبول كرد، رفت و اطلاعات را سازمان داد، تقسيم كرد، محور كرد و شروع به شناسائي كردند و با تجربه و قدمتي هم كه در طول جنگ داشت و ما هم آن را ميشناختيم، ايشان شروع به شناسائي كرد و منطقه را آماده كرد، دشمن خدا را شناسائي كرد و چه خوب منطقه را آراست، و از زياد كار كردن و خوب كار كردنش، شهادتش گواه است.
آقاي حسن زاده را ما از عمليات طريق القدس كه ايشان فرمانده يكي از گردانهايي بود كه با خود ما و گردان شهيد جولايي و گردان آن برادرمان آقاي خاني كه از بچههاي مشهد هست زخمي شد در آن علميات، دو سه گرداني كه يكي از برادران بودند آقاي احمدي توپخانه، طلبه هم هست، آن عمليات بود، محوري را بايدبراي عمليات ميرفت كه پشت دشمن را در چزابه ببندد، آقاي حسن زاده را تقريباً يك روز قبل از عمليات به ما دادند و ما با ايشان صحبت كرديم و مسائل عمليات را با او در ميان گذاشتيم و ايشان از پشت بستان كه ميشود شمال بستان، رملها را به طول 17 كيلومتر و به عمق 10 كيلومتر پياده همان روز با نيروها آمد و نزديكهاي مغرب بيش از 7 ساعت راه رفته بود و شب هم بايد 4ـ 3 ساعت ديگر راه ميرفت، رفتند و به چزابه رسيدند، البته رسيدن اين گردانها به چزابه ماجراها و حوادث زيادي دارد.
در اينجا معترفم و خدا را شاهد ميگيرم تحت تأثير زحمات اين برادر شهيد قرار گرفته بودم، رويم نميشد كه از ايشان سؤال كنم و حتي در زمان شهادتش، قبل از شهادتش از او بيايم و سؤال كنم.
يك نامهاي برداشتم نوشتم و آن احساساتي كه داشتم در نامه آوردم و گفتم خلاصه من را ميبخشيد، انشاءالله ما را حلال كنيد، در سي ام ماه نوشتم، در 29شهريور بود يا30 و متقابلاً اين برادر براي ما يك نامه نوشت كه به شما بگويم جداً از قوت ايمان، روح بزرگ و سعه صدري كه اين برادر داشت و همه كارها را به شما برادران عزيزي كه بيشتر از واحد اطلاعات عمليات هستيد، ميسپارم و نامه اش الان پيش من است.
* شهدا در زمين گمنام و در آسمان با عظمت هستند
به هر جهت اسلام و تاريخ، فداكاري اين شهداي بزرگ را از ياد نخواهد برد، اگر چه اين شهدا، كما اينكه امام هم فرمودند در روي زمين گمنام هستند وليكن در آسمانها اينها كرامت دارند و عظمت. ياد، انسانيت و كارشان در آسمانها و پيش خداست.
بدانيم كه ما بايد در اين مصيبتها به خدا رو بياوريم و بگوئيم «انا لله و انا اليه راجعون»، اين آيهاي است كه خداوند ميفرمايد «و اذا اصابتهم مصيبه قالوا انا لله و انا اليه راجعون»، اين را همه بايد بگوئيم كه اساس ايدئولوژي ما بر اساس همين آيه پايهريزي شده و اساس جنگ ما هم بر همين اساس، يعني ما در جهان مطرح ميكنيم كه فرمانده اصلي و قدرت اصلي خداست «انا لله و لا الله الا الله» همان كه بگوئيم «قالوا لا اله الا الله»، بايد لا اله الا الله بشويم، نه حتي بگوئيم بشويم و بسازيم.
* اگر در جهاد سستي كنيم ضعيفها قوي ميشوند
سر ِجنگ ما از همين جاست، كه بگوئيم طاغوتها نباشند، كافران نباشند، ملحدين نباشند و از همين جا درگيري ما با شيطان بزرگ كه آمريكاست شروع ميشود و ما حيات خودمان را فقط در اين جنگ «و عصي تكرحوا شيئاً و هو خير لكم» و جداً همين طور است.
ما يك نمونهاش را كه در نهج البلاغه حضرت علي به بررسي گذاشته، ميبينيم كه اگر ما در كار اين جهاد سستي كنيم، باعث ميشود كه ضعيفها قوي بشوند، اين را هم ميتوانيم منفي تعبير كنيم، هم مثبت؛ هم ميتوانيم بگوئيم كه كويتي كه الان ميآيد و ميگويد ما مجبوريم به عراق كمك كنيم و رئيس جمهور و اعضاي دولت ما با هم مشورت ميكنند و ميبينند كه بهترين موقع است كه به اين سفير كويت تو دهني بزنند و درسي بشود براي اين سفير و همانهايي كه ميبينيم فرانسه ميخواهد عراق كافري كه ريگان را پشتيباني ميكند و احتياط عراق است، ميخواهند هواپيماي سوپر اتاندارد بدهند كه تأسيسات نفتي ما را بزنند و امام هم ميبينيم كه خوب دقيقاً موضع گيري ميكنند و ميگويند اگر اين هواپيماها به عراق داده بشود، ما ميآئيم چكار ميكنيم، ميآئيم تنگه هرمز را ميبنديم و نفت را بر روي اروپا ميبنديم، امام خيلي پا را فراتر ميگذارند. آن قوه ايمان، اراده و تصميمي كه همهاش ناشي از اسلام و ايمان است و اين مطلب را ميگويد كه همگي اين تصميمها و اين ارادهها در اثر اين پايمرديها، زحمات و شهادتهايي است كه تا به حال براي اسلام داده شده است.
* چتر حفاظتي خدا هميشه بالاي سر ماست
در عمليات پريشبي كه در اينجا انجام گرفت و بحمدلله يك معجزهاي انجام گرفت و جداً ما آن چتر حفاظتي خدا و اين لطف هميشگي خدا را و اين فضل دائمي خدا را هميشه بالاي سر خودمان ميبينيم و در زندگي خودمان احساس ميكنيم. پريشب دشمن كه احساس خطر كرده و ديده بود كه اين ارتفاعات سورن، خيلي مهم است، راهنماي صعب العبور هم زياد در اين ارتفاع دارد و ما هم نيرو نداريم، آمد و از همان ابتدا خودش را آماده كرد، با هليكوپتر و پياده از زمين آمد و ارتفاعات را گرفت و چقدر حساب شده حتي ديدهباني با توپخانه و بيسيم و تلفن سيم كشيده بودند و نيروهاي آمادهاي كه از قبل تهيه كرده بودند، آتشهايي كه از قبل تهيه كرده بودند آمد و قصد گرفتن اين ارتفاعات صعبالعبور، مهم، حياتي و مؤثر را داشت، مؤثر از اين جهت كه اگر اين ارتفاعات دست دشمن ميماند، تمام اين جادههايي كه ما كشيده بوديم، اين كارهايي كه برادران كرده بودند، چه دايره اطلاعات و مهندسي جادههايي كه كشيده شده بود و تمام پادگان مريوان، شهر مريوان، همه زير تير مستقيم عراق قرار ميگرفت و ديگر ما اگر عمليات انجام نميداديم، خيلي سنگينتر و بهتر بود كه با همت برادران اطلاعات و عمليات و آن هوشياري و زيركي كه آقاي حسن زاده داشت، همان موقع فهميده بود دشمن ميخواهد روي ارتفاعات بيايد و اين آتشي كه دارد روي اينجا ريخته ميشود بدون ديدهباني شده نيست و لذا نفوذ كرده و تا روي ارتفاعات سورن برود و آنجا را كنترل و هدايت كند، در بين راه شناسائي شده و توسط دشمن به شهادت ميرسد؛ بعد ميبينيم كه چند تا از برادران اطلاعات كه در حال شناسائي بودند با آن افراد دشمن درگير ميشوند و آقاي طاهري چند نفر از آنها را اسير ميگيرد و ميآورد و ما فهميديم كه اينها قصد گرفتن اين ارتفاعات را دارند و خوب خودمان را آماده كرديم و به برادر آقايي كه توي چاله سبز بود، گفتيم بچههاي طرح عمليات را آماده كند، آن هم هر چه فرمانده گروهان و گردان داشت و يك سري از بچههاي اطلاعات و تخريب را آماده كرد و برادر شمالي از اطلاعات آمد، همين طور و با كمترين سلاح و تجهيزات رفتند و جداً بر انبوه دشمن كه بيش از دو گردان - يك گردان در شب بود و يك گردان هم صبح زود آمده بود به ارتفاعات - درگير شده بودند و دشمن را كوبيدند و از روي ارتفاعات پائين ريختند و دو تا اسير ديگر هم گرفتند و باهم الحاق كردند و جداً اين فضل خدا بود، كه اگر اين كار انجام نميگرفت و اگر اين سرعت عمل نبود، جداً يك فاجعه ميشد و ما بايد چقدر شهيد ميداديم، تا آن ارتفاعات را دو هفته تسخير كنيم با آن صخرهها و سنگين بودن و صعب العبور بودنش و برادران جداً همت كردند و رفتند و ارتفاع را تأمين كردند. اجرشان با خدا باشد و جداً اين فداكاريها، اين فدايي دادنها و اين جانبازيها، چه از برادراني كه از اطلاعات شهيد شدند، كه دشمن از غيضش پس از اينكه ايشان به شهادت رسيده بود چند تا تير خلاص هم به آن خالي كرده بود. البته آنها هم بيشترشان به سزاي اين تجاوز خودشان رسيدند.
* عزت ما در شهادتها و جراحتهاست
قرآن ميگويد كه اين جنايتكاران را بايد قصاص كرد «و لكم في القصاص حيات» حالا اين منظور 4 تا هروئيني يا 4 نفر منافق نيست؛نه، اين يك آيه عامي است «و لكم في القصاص حيات يا اولي الالباب» ما بايد از اينها قصاص بگيريم و در اين قصاص براي ما حيات است، ما بايد اين آيه را نصب العين خودمان قرار بدهيم و از اين شهادتها و از اين جراحتها و مجروح دادنها نهراسيم كه تكامل و حيات ما هم باز هم در همينها هست؛ عزت ما هم در همين شهادتها و جراحتهاست، ما هم به شهادت و هم به اين جراحتها آزمايش ميشويم و مؤمنين در اين مرحله از آزمايش كه ميزان و گرايش به حق و صبرشان مشخص ميشوند كه چقدر اينها به حق، به خدا جداً وفادارند و گرايش دارند و همه ما در اين منطقه خودشناسي و خداشناسي حتماً و حكماً به ضعفهائي كه خودمان داريم، حتماً پي ميبريم و چه خوب است كه خودمان را اينجا وارسته كنيم؛ اين اخلاق رذيله -كه حالا من خودم را ميگويم- اگر داشته باشيم بر اثر اين برخوردها و اين حوادث انشاءالله بتوانيم در جهت علاجش بر بياييم و از خدا بخواهيم كه يك شوق و يك ايماني بدهد، كه به آن برسيم. يك صلواتي بفرستيد.
* از اين شهادت ها درس بگيريم
ما از برادران عزيز اطلاعات و ساير برادران ميخواهيم كه از اين شهادتها درس بگيريم و انشاءالله خسته نشويم و ببينيم كه امام، آن پيرمرد، با آن بشاشيت، با آن سن زيادي هم كه از امام عزيزمان رفته، به امام نگاه كنيم و ببينيم كه امام اصلاً در رابطه با مسائل خم به ابرو نميآورند و توكلمان به خداست و چون كه ايمان به خدا و توكل بر خدا دارند. خداوند يك سكينه و يك آرامش خاصي كه ناشي از ايمان است به امام داده و اگر ما بياييم بعضي از آيتاللههاي خودمان را ببينيم كه در اين سن هستند، حتي ميخواهند مسائل فقهي و آن فتوا هائي كه شايد قبلاً دادهاند و بدهند، دو مرتبه ازشان كه سؤال ميكني، اينها روي كتاب نگاه ميكنند و امام ميبينيم بحمدلله در اثر آن ايمان قوي و آن خداشناسي كه دارند، جوان مانده و صحبتهايشان را به همان بشاشيت بيان ميكند؛ اين است كه ما احساس ضعف، خستگي بر خودمان ندهيم و انشاءالله همين طور كه قبلاً به پيش ميرفتيم، حالا خيلي آگاهتر، بيناتر با تجربهتر و با شهادتهايي هم كه حالا پيش ميآيد، با درس بهش نگاه كنيم، توجه كنيم و همچنان به پيش برويم.
* از خدا ميخواهيم كه به ما صبر، اراده و ايمان بدهد
انشاءالله كار شناسائي اين منطقه را كه برادرمان آقاي جعفري هم بهشان مسئوليت داديم و گفتيم كه پيگير اين خط عمليات باشند و انشاءالله كارهائي كه برادرمان حسن زاده در ارتباط با اطلاعات انجام ميداده، آنها را محكم دنبال بكند و آن سازماني كه در ارتباط با اطلاعات هست، آنها را انجام بدهد و برادران همانطور كه با شهيد حسن زاده كار ميكردند، با برادرمان آقاي جعفري كار كنند و انشاءالله دنبال كارها باشند، تبعيت خودشان را نشان بدهند كه در قرآن هست «فمن يطع الله و الرسول فاولئك مع الذين انعم الله عليهم من النبيين و الصديقين و الشهداء و الصالحين و حسن اولئك رفيقا» كساني كه در معيت با خدا و رسول هستند، اطاعت بكنند، آنها حشرشان با يا مرگشان يا حياتشان با خوبان، با شهداست، با صالحين است، با انبياء و با صادقين است و بهترين رفقا را اينها دارند و اينها با اين 4 دسته محشورند و رفيقند و اين آيات صريح قرآن است.
من در اينجا همگي برادران را به خداوند بزرگ ميسپارم و براي همگي شما و خود ما درخواست صبر، جداً اين شهادتها براي ما مشكل است و براي ما كه فعلاً در لشكر نوپا هستيم و به افراد با تجربه، قديمي و كارائي زياد، احتياج داريم و جداً همين طور هست، مشكل است و از خدا ميخواهيم كه بهمان صبر و قوت تصميم، اراده و ايمان بدهد.
از يكي از برادراني كه نوحه خوان هست ميخواهيم كه بيايد يك مقدار نوحه بخواند، آقاي صنعتي هم كه هست اگر ايشان آماده هستند و انشاءالله آماده هستند بيايند و چند كلمهاي هم صحبت كنند.
نظرات شما عزیزان:
برچسب ها : سخنراني منتشر نشده شهيد خرازي پس از عمليات والفجر 4, شهيد حاج «حسين خرازي» فرمانده لشكر 14 امام حسين (ع) در آبان 1362 بعد از اين عمليات پيروزمندانه در بين رزمندگان سخنراني كرد كه بعد از 27 سال اين سخنراني منتشر شد, ,